جوجهجادوگرم هنوز از تخم درنیومده توسط عابر بیتوجهی له شد. چروکهای صورت جوونش افتاد یه طرف پیادهرو و کلاه جادوگری درازش یه ور دیگه. رنگ بنفش موند کف زمین و بوی معجون آبی قل قل کننده بلند شد.
واسه همین فرش، همیشه پونه میداد، مثل شما. وقتی نبودین، روی فرش دراز میکشیدم و یاد شما میافتادم. موقعی که اومده بودین، پاریس؟