چهل و هفت

در ذهنم کلاس یوگای فردا را کنسل کردم و اضطراب نخوابیدنم از یک طرف کم و از طرف دیگر زیاد شد. عذاب زود خوابیدن و بیدار شدن برایم تمامی ندارد. تلاش‌های چند هفته برای تنظیم خوابم با دو ساعت خواب اضافه هیچ و پوچ می‌شوند. روزهایی که دغدغه‌ام چای سبز و ساعت خواب و این جور چیزهاست را دوست دارم. احساس خالی بودن دارم ولی انگار از بیرون زره پوشیدم. حتی دلم نمی‌خواهد اشک بریزم. فردا باید ضدآفتاب بخرم. همیشه دلم می‌خواسته درگیر زندگی شوم. میان خریدهای روزانه و مراقبت‌های پوستی و حرف‌های سطحی با دیگران، درد‌های خود ساخته‌ام را جا بگذارم. محو شدن افسردگی را با تمام سلول‌هایم حس می‌کنم و زندگی به رگ‌هایم می‌ریزد. 

  • مدوس ‌‌
  • شنبه ۲ شهریور ۹۸

چهل و شیش

من همیشه می‌ترسم بهترینِ خودم رو ارائه بدم. شاید چون می‌ترسم بهترین خودم هم راضیم نکنه.
  • مدوس ‌‌
  • شنبه ۱۲ مرداد ۹۸

چهل و چار

اتفاق‌هایی که توقع داشتم برام بیوفته افتاد. البته که نمیتونم بگم خوشحال نبودم. خیلی بودم. دو هفته تموم با حس یونیکورنی از خواب بیدار میشدم. ولی کم کم داره کرگدنی میشه. روی رنگی رنگیش کنار رفته و دارم واقعیتشو میبینم. 

  • مدوس ‌‌
  • پنجشنبه ۶ تیر ۹۸

چهل و سه

زندگی من پیش‌بینی نشده نیست. پیش‌بینی‌نشدگی کم داره. پیچیده‌تر از این‌ حرفاس، ولی دلیل اصلی احساس ناکامیم وقتی بقیه دارن از زندگیشون حرف می‌زنن عمدتا همینه. 

  • مدوس ‌‌
  • چهارشنبه ۸ خرداد ۹۸

چهل و دو

آدما خودشون داستانشون رو فراموش می‌کنن، چه توقعیه که بقیه یادشون بمونه؟
  • مدوس ‌‌
  • سه شنبه ۷ خرداد ۹۸

چهل و یک

من آدمی نیستم که بخوام توجه‌ها رو به سمت خودم جلب کنم. وبلاگ برام فرق داره، انگار یه گوشه نشستم، آدم‌ها هم میان و رد می‌شن و خیلی وقتا کاری بهم ندارن. در راستای مبارزه با این ویژگیم:
کانال تلگرام
اگه که خواستین. می‌خوام یاد بگیرم واسه آدم‌ها حرف زدن رو. 
  • مدوس ‌‌
  • شنبه ۴ خرداد ۹۸

چهل

واقعا چه چیزهایی ارزش پرداخته شدن دارن؟
  • مدوس ‌‌
  • شنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۸

سی و نه

آدم از کجا بفهمه انرژیش به کدوم سمت متمایله؟ وقتی اصلا تمایل نداره.
  • مدوس ‌‌
  • جمعه ۲۷ ارديبهشت ۹۸

سی و هشت

یه چیزی که برام مونده خواب‌هامن. لذت عمیق تو خواب رو هنوز از دست ندادم. آخرین باری که کابوس دیدم یادم نمیاد و معمولا بدخواب نمی‌شم. ناخودآگاهم خلاقیت‌های زیادی نشون می‌ده در ساختن رویاهام که بی‌خلاقیتِ بیداریم رو میشوره میبره. 

  • مدوس ‌‌
  • پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۹۸

سی و هفت

دنبال این بودم که همه جای شهر یه تیکه از خودمو بذارم. 
دیگه نیستم. دیگه کی می‌خواد بره تیکه‌ها رو جمع کنه؟ 
  • مدوس ‌‌
  • دوشنبه ۹ ارديبهشت ۹۸
دختری زندگی می‌کرد که خسته بود از این همه تلاش که کرده تا با استانداردهای بقیه بنویسه و موفق نبود.
دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها