چه جاهایی که حتی جرئت نکردم آرزو بپردازم، رویا که هیچی. کی تونستم برای اولین بار؟ امروز تو مترو. وقتی تو کولهم یه نوشابه خانواده بود با دو تا هاتداگ نصفه. بیشتر آدمها از من انرژی میگیرن، تعداد محدودی بهم انرژی میدن. شاید تاثیر انسان انرژیافزاینده بود که فعل و انفعالاتی در من رخ داد و تونستم. ازاز تعد محدود آدمها منظورم دو بود. هم میتونه رقم خوبی باشه هم ناامیدکننده. ترس برم میداره که ممکنه یک شه. نشه یک یوقت.
نشه.